اخیراً در اخبار خواندیم که ساندار پیچای قرار است از این پس به عنوان مدیر عامل کمپانی مادر گوگل، آلفابت، عمل کند و این خبر به شکلی بسیار غافلگیرکننده منتشر شد.
از منظر کاملاً فنی، حالا که آلفابت صاحب مدیر عاملی جدید شده، در لحظهای به سر میبریم که از آغاز یک عصر کاملاً جدید حکایت دارد. لری پیج و سرگی برین، موسسین کمپانی، اکنون از مدیریت کامل بر اوضاع عقب میکشند و هر زمانی که موسسین یک کمپانی شغل خود را تغییر میدهند، معمولاً معنای مهمی دارد. خبری که آلفابت در عصر یک روز سهشنبه عادی اعلام کرد، احساسی غافلگیرکننده و سهمگین داشت.
اما در عین حال، این احساس را هم داشت که اتفاق مهمی نیفتاده و آلفابت صرفاً به شکلی فرمالیته، اتفاقاتی که همیشه در جریان بودهاند را تایید کرده است. نگاه همیشگی اینطور بوده که لری پیج به عنوان مدیرعامل عامل آلفابت قادر به انجام کارهای ضروری نقش خود که شامل تعامل با عموم مردم میشود نبوده و احتمالاً بسیاری از وظایف غیر عمومی خود را نیز انجام نمیداده است. بنابراین لازم است یک نفر آلفابت را در مسیر صحیح هدایت کند و ساندار پیچای مشخصترین و امنترین گزینه است.
گوگل در بیانیه خود میگوید که پیج و برین همچنان در تیم آلفابت باقی خواهند ماند؛ قرار نیست جایی بروند، صرفاً سکان کشتی را به کسی دیگر میدهند. این دو در نامهای نوشتهاند که:
ما عمیقاً و به شکلی طولانیمدت به گوگل و آلفابت متعهد هستیم و به شکل فعالانه در مسائل مرتبط با هیئت مدیره، سهامداران و همموسسین دخیل خواهیم بود. علاوه بر این برنامه داریم که به برقراری دائمی مکالمه با ساندار ادامه دهیم، خصوصاً در زمینه مسائلی که نسبت به آنها اشتیاق داریم.
آن تکه از سخنان پیج و برین که میگویند «به شکل فعالانه در مسائل مرتبط با هیئت مدیره، سهامداران و همموسسین دخیل خواهیم بود»، بخش مهمی از تمام داستان است. همانطور که کارا سوئیشر از نیویورک تایمز میگوید، این دو همچنان صاحب بخشی ویژه و عظیم از سهام شرکت خواهند بود که به آنها اجازه میدهد کنترلی کامل بر آلفابت داشته باشند. این سهام کلان در واقع اهرمی نهتنها در برابر پیچای، بلکه در برابر تمام اعضای هیئت مدیره است.
بنابراین به این نتیجه میرسیم که موسسین آلفابت قدرتی فناناپذیر دارند و میتوانند هرکاری که میخواهند با آلفابت کنند - اما ظاهراً کارهای چندانی انجام ندادهاند. این یک تناقض بزرگ به وجود میآورد: مدیریت برعهده پیچای است، اما او قدرت کامل ندارد. پیچ و برین نقش مدیریتی ایفا نمیکنند، اما کنترلی کامل بر کمپانی دارند. این وضعیتی پیچیده است، مثل ساختار سازمانی خود آلفابت.
آلفابت در سال ۲۰۱۵ و به عنوان یک کمپانی هلدینگ عجیب برای گوگل تاسیس شد؛ عمدتاً به این خاطر که دیواری میان پروژههای محبوب پیج و برین و هسته تجاری گوگل بکشد. همان موقع بود که پیچای مدیر عاملی گوگل را برعهده گرفت. از آن زمان، سابقه پیچای به عنوان مدیر عامل گوگل در چندین مقاله مفصل تشریح شده که همگی به یک چیز اشاره دارند: او مدت زمانی بسیار طولانی از وقت خود را صرف ساماندهی به نابسامانیهایی کرده که تا آن زمان به خاطر فرهنگ غلط گوگل به بار آمده بودند.
پیچای لیاقت تمام پیشرفتهایی که در گوگل کرده را داشته چون همیشه به شکلی آرام و پیوسته در حال ارائه محصولاتی خوب بوده است. از نخستین گوگل تولبار و کروم گرفته تا اپلیکیشنهای آنلاینی برای سفارش محصولات سختافزاری گوگل، پیچای دائماً در حال ساخت محصولاتی ارزشمند برای مشتریان گوگل بود تا اینکه بالاخره به سمت مدیر عاملی دست یافت.
تمام محصولاتی که گوگل میساخت نوآورانه و هوشمندانه بودند؛ اما هیچ هدف مشخصی نداشتند و به اندازه کافی صیقل نمیخوردند. وظیفه ساندار پیچای این بود که محصولات گوگل را از نوعی فاز بتای دائمی بیرون بکشد. در همان حال او باید مطمئن میشد که تکنولوژیهای آتی -خصوصاً آنهایی که بر هوش مصنوعی مبتنی بودند- به محصولات واقعی تبدیل شوند. از منظر محصولات صرف، که مشخصاً باید به اندازه کافی سودده هم باشند، پیچای مدیری بسیار موفق بوده است.
پیچای مدیری کت و شلوارپوش نیست -گوگل هنوز همان گوگلی است که ایدههای عجیب دارد و با وب و اندروید کارهای محیرالعقول میکند- اما اکنون نوعی حس هدفمند بودن در شرکت وجود دارد که تا چند سال پیش احساس نمیشد.
احتمالاً اگر تاریخچه گوگل را به سه عصر مختلف تقسیم کنیم، به شکل بهتری قادر به بررسی ابعاد ماجرا باشیم. نخستین عصر، از روزهایی که در خوابگاه استنفورد میگذشتند شروع میشود و در زمانی که اریک اشمیت با مدیریت بلوغآمیز خود گوگل را به عرضه اولیه سهام و خرید یوتوب و دابلکلیک رساند تمام میشود - تقریباً از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۷. عصر دوم عصر است که گوگل رشدی عظیم در زمینه موبایل، تبلیغات، وب و هرچیز دیگری که بتوانید فکرش را کنید دست یافت - تقریبا از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵.
تاسیس آلفابت در سال ۲۰۱۵ تلاشی واضح برای کلید زدن عصر سوم برای گوگل بود. اما آنچه واقعاً داشت اتفاق میافتاد، یک بحران میانسالی جدی بود. تبدیل واحدهای تحقیق و توسعه به کمپانیهایی مجزا زیر چتر یک سازمان بزرگ شاید در تئوری منطقی باشد، اما در عمل همه ما میدانیم به چه چیزی منجر شد: گوگل تجارت اصلی بود و هرچیز دیگر نوعی «قمار فرعی».
منبع:
گلکسی اس 11 با تکنولوژی ناسا همراه شد
ال جی بعد از دو سال تبلت تازه می سازد